طلوع...
شب به هم در شکند زلف چلیپایی را
صبحدم سر دهد انفاس مسیحایی را
رنگ رویا زده ام برافق دیده و دل
تا تماشا کنم آن شاهد رویایی را
از نسیم سحر آموخته ام و شعله شمع
رسم شوریدگی و شیوه شیدایی را
جان چه باشد که به بازارتو آرد عاشق
قیمت ارزان نکنی گوهر زیبایی را
شب به مهتاب رخت بلبل و پروانه و گل
شمع بزم چمنند انجمن آرایی را
صبح سر میکشد از پشت درختان خورشید
تا تماشا کند این بزم تماشایی را
[گل]
دلتنگی یعنی : دقیقه به دقیقه گوشیتو چک کنی و وانمود کنی داری ساعتتو می بینی .
غروب حس غریبانه ای داره. من عکسای غروب رو خیلی دوس دارم.
من هم می دونم این طلوع بود، خواستم نظرم رو درباره ی خورشید و کاراش بگم!!! یه مدته تریپ غم برداشتم، با طلوع حال نمی کنم!!! اما عکس انصافا قشنگ بود.
vaghean ax ghashangie...va shere zibayi...mersi